میدانی...
بعضیها را هر چه قدر بخوانی...خسته نمیشوی!
بعضیها را هر چه قدر گوش دهی...عادت نمیشوند!
بعضیها هرچه تکرار شوند... باز بکر هستند و دستنخورده!
دیدهای؟
شنیدهای؟
بعضیها بی نهایتند!
مثل مادر...
میدانی...
بعضیها را هر چه قدر بخوانی...خسته نمیشوی!
بعضیها را هر چه قدر گوش دهی...عادت نمیشوند!
بعضیها هرچه تکرار شوند... باز بکر هستند و دستنخورده!
دیدهای؟
شنیدهای؟
بعضیها بی نهایتند!
مثل مادر...
مادر ای معنی ایثار، تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط، مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه، تویی لایق ستودن
ته دسه هيمه و رسن بورده / ته قد نشا و خرمن بورده
اتا دم راحت دنيا نکردي/ ته عمر صحرا بتتن بورده
لالالالا خسه تن بلاره / شه مار بوي پيرن بلاره
ته مه گره دايي توئه بلاره / ته شو مسه نشي خوئه بلاره
مسه لالا خوندسي تا صواحي / مسه داشتي آرزوئه بلاره
لالا دل دارنه ارمونه بلاره / بي ته دنيا مه زندونه بلاره
ته دوش مشته هيمه، من ته بلاره / ته دس پره پينه، من ته بلاره
يا نشاء کردي يا مال په دئي / ته سر ا تن خسه، من ته بلاره
لالا چش مشته اسري بلاره / ته مه دنياي خشيه بلاره
افتاب ته دل گوشه نوونه / بهار ته دسه ونوشه نوونه
اگه دنياي خشي مه بووشه / جان مار گرم کشه نوونه
لالالالا شه غمخواره بلاره / اسا ونه تن نخاره بلاره
معنی فارسی شعر:
دستت را هيزم و طناب بريده و زخمي کرده است/
قدت را نشاء و خرمن کوبي خم نموده است/
حتي يک لحظه در دنيا نياسودي/
عمرت در گشتن و دويدن در جنگل و صحرا تمام شده است/
لالالالا، به قربان تن خسته ات/
فداي بوي پيراهن مادرم بشوم/
به فدايت که مرا در گهواره تاب مي دادي/
به فدايت که شب ها برايم نمي خوابيدي/
برايم تا صبح لالايي مي خواندي/
به فدايت که برايم آرزوها داشتي/
لالا، به فدايت که دلم پر از حسرت و آرزوست/
بدون تو دنيا برايم زندان است/
به فدايت که کوله باري از هيزم بر پشتت نهادي/
به فدايت که دستانت پينه بسته است/
يا مشغول نشاء و يا به دنبال دام ها روانه بودي/
لالا، چشمم پر از اشک است، به فدايت/
تو خوشي دنياي من بودي/
خورشيد، حتي گوشه دل تو نمي شود/
بهار، نيز بنفشه دستانت نخواهد شد/
اگر تمام خوشي هاي دنيا برای من باشد/
هرگز ارزش خوابيدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت/
لالا، به فداي غمخوار خودم/
به فدايش که اکنون تنش بيمار و رنجور است.
شعر از: شعبان نادري رجه،شاعر سوادکوهي.
به گزارش میانخبر ، خداوند رحمان نعمتهای فراوانی را به انسانها عطا نموده است، یکی از این نعمتهای ارزشمند و گرانبها وجود پدر و مادر است.
خداوند در وجود فرزندان، عاطفه و علاقه خاص نسبت به والدین قرار داد و این علاقه را ممکن نیست بتوان از انسان سلب نمود و همچنین در آیات قرآن و احادیث درباره محبت فرزندان به پدر و مادر سفارشاتی صورت گرفته است.
سالیانی است که شعرا و نویسندکان بزرگ و کوچک، مردمان عادی و خاص در وصف پدر و مادر، کتابها و شعرها و مقالات نوشتند اما هیچگاه این توصیفات پایانی نداشته، ندارد و نخواهد داشت، چرا که وجود مقدسشان را پایانی نیست و اگر بخواهند در وصفشان گویند و کتابی بنگارند، کلمه که هیچ، زبان که هیچ ، زمان هم کم می آورد و مثنوی "هفتاد من کاعذ" هم کاعذ پاره ای بیش نخواهد بود.
رضایت والدین در سرنوشت دنیای انسان باعث افزایش عمر، گشایش روزی و دفع مرگهای بد است، اگر پدر و مادر از انسان راضی باشند، نخستین هدیهای که نصیب شخص میشود کسب رضایت خداست و در مرحله بعد، این رضایت والدین نقش و تأثیر مثبت و سازندهای در زندگی دنیوی افراد دارد.
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند: دعایی که پدر برای فرزند کند، همانند دعایی است که پیامبری برای امت خود نماید.
بسیار روشن است که احترام به پدر و مادر در دین اسلام بسیار سفارش شده است و کسی که به پدر و مادر خود نیکی کند مورد رضایت خداوند خواهد بود، بنابراین بر همگان واجب است که در همه حال با احترام به والدین، رضایت خداوند را حاصل نمایند و حتی اگر پدر و مادر آنها در قید حیات نیست با رفتن بر سر مزار آنها و قرائت فاتحه، دعای پدر و مادر را بدرقه راه زندگی خود کنند.
اگر شخصی کوچکترین نیکی و احسانی در حق انسان به جای آورد، عقل تشکر و قدردانی از او را لازم می داند حال با توجه به این که پدر و مادر از جان خود برای پرورش او مایه می گذارند، آیا جای اندکی تآمل نیست؟ اگر انسان به زحمت ها و رنجهای والدین توجه کند هرگز نیکیهای آنان را از یاد نمی برد.
امام زین العابدین علیه السلام میفرماید: حق مادرت آن است که بدانی، او به گونهای تو را حمل کرد که هیچ کس، کسی را چنین حمل نکرده است و چنان ثمرهای از قلبش را به تو داده است که هیچکس به کسی نمی دهد، او با جوارحش تو را حفظ کرده و هراسی از آن نداشته است که با وجود گرسنگی، تو را سیر و با وجود تشنگی، تو را سیراب کند و تو را بپوشاند در حالی که خود برهنه است.
سپاسگزارى از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و كسى كه به پدر و مادر خود نيكى می كند از فطرت خود پاسدارى كرده است، اهميت سپاسگزارى از پدر و مادر، چنان است كه خداوند پس از امر به شكرگزارى از خود، شكر پدر و مادر را آورده است.
داستانی از عشق یک مادر فداکار
« چند سال پيش در يک روز گرم تابستان پسر کوچکي با عجله لباسهايش را درآورد و خندهکنان داخل درياچه شيرجه رفت . مادرش از پنجره نگاهش ميکرد و از شادي کودکش لذت ميبرد . مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي فرزندش شنا ميکند. مادر وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فرياد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولي ديگر دير شده بود . تمساح با يک چرخش پاهاي کودک را گرفت تا زير آب بکشد . مادر از راه رسيد و از روي اسکله بازوي پسرش را گرفت . تمساح پسر را با قدرت ميکشيد ولي عشق مادر به کودکش آنقدر زياد بود که نميگذاشت او بچه را رها کند . کشاورزي که در حال عبور از آن حوالي بود ، صداي فرياد مادر را شنيد ، به طرف آنها دويد و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را کشت . پسر را سريع به بيمارستان رساندند . دو ماه گذشت تا پسر بهبودي مناسب بيابد . پاهايش با آروارههاي تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روي بازوهايش جاي زخم ناخن هاي مادرش مانده بود . خبرنگاري که با کودک مصاحبه ميکرد از او خواست تا جاي زخمهايش را به او نشان دهد . پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتي زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهايش را نشان داد و گفت : اين زخمها را دوست دارم ، اينها خراشهاي عشق مادرم هستند»
تقدیم به مادرم
اگــــر مادر نباشـــد زنــــــدگي نيست
به خـــورشيـــد فلك تابنــــدگي نيست
خدا عشق است و مادر كعبهي عشق
به آنان بنـــــدگي ، شــرمندگي نيست
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . .
.
.
.
.
شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان . . .
.
.
.
.
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد . . .
.
.
.
.
به سلامتیه مادرایی که با حوصله راه رفتن رو یاده بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !
.
.
.
.
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود . . .
ولی پدر . . .
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند ، خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست . فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد . . .
بیایید قدردان باشیم . . .
به سلامتی پدر و مادرها
.
.
.
.
دست پر مهر مادر تنها دستی است که اگر کوتاه از دنیا هم باشد ، از تمام دستها بلند تر است . . .
.
.
.
.
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن . . .
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟
پسر میگه : من !
پدر میگه : پسرم من شیرم یا تو ؟؟ !
پسر میگه : بازم من شیرم !
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه : من شیرم یا تو !؟
پسر میگه : بابا تو شیری !
پدر میگه : چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا . . .
به سلامتی هرچی پدره . . .
.
.
.
.
مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید . . .
.
.
.
.
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد !
مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . .
.
.
.
.
اگر ۴ تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید ، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید مطمئنا مادر است .
این مادر دنبال جیست ؟؟؟؟
در این قصه ، لیلی همیشه مجنون است!
تعداد صفحات : 3